عشق نازم فداي خنديدنات بشم گلکم ناراحنم تو خواب انگاري خيلي اذيتي ميگن همه بچه ها اولش همينطوري ان من که نميدونم ولي ميدونم که اصلا دوست ندارم اذيت بشي جوجويي با شير دادن بهت هم مشکل دار شدم يا همش خوابي بايد به زور بيدارت کنم تا شير بخوري يا وقتي بيداري ديگه ولم نميکني بديش اينه که ميخوري و بعد بالا مياري اين روزا درد و غم من و بابايي فقط َشده شير خوردن شما و نق زدناي شبانت. که بيچارمون کرده ميدونم جوجويي اين سختي ها ميگذره ولي خوب اصلا دوست ندارم ناراحتيتو ببينم نفسي راستي ديروز برديمت حموم فدات شم تجربه جالبي بود برام همش خواب بودي عسلم زير دوش فداي دست و پاي کوچولوت بشه مامان فقط ميخوام خوشيتو ببينم ناز من خيلي دوست دارم ميبوسمت نفسي من
مرساناي مامان خوشحال باش
-
مامان امیرارشاچهارشنبه 29 خرداد 1392 - 02:39
-
مامان بهنودچهارشنبه 29 خرداد 1392 - 11:32
-
مامان یسناچهارشنبه 29 خرداد 1392 - 19:32
-
مامان مهدیپنجشنبه 30 خرداد 1392 - 19:27