سلام عمر مامان خیلی وفته برات ننوشتم ! درگیری های بیخودی زندگی ! گلک مامان حالا دیگه یه شیطون به تمام معنا و غیر قابل کنترل شده ! با اون پاهای کوچولوت دایم در حال راه رفتن از اینور به اونور ! یکی از سرگرمیاتم اینه که بیای اشپزخونه و کابینتای مامانو بریزی بیرون! فدا بشمش من که خیلی شیرین شدی ! عاشق سرسره سواری ! نزدیک پارک میشیم جیغ جیغای خوشحالیت بلند میشه ! عسلم اابته لجبازم هستی که میدونم مقتضی سنته , یکم برخلاف میلتون رفتار بشه جیغی میکشه که بیا و ببین ! میترسم این زود ناراحت شدنا برات بمونه کاش به اندازه مامان حساس و شکننده نباشی چون خیلی اذیت میشی ! میدونی بهترین لذت و ارامش زندگم الان در اغوش کشیدن تویه و بدترین حالم نگرانی و دلهره واسه اینده توست ! اینکه کاش بتونم ادم بارت بیارم ! و بهت لذت بردن از زندگی و یاد بدم ! اگرچه خوذم بلد نیستم و راجع به خیلی چیزای دیگه که درون خودم نهادینه نشده اما دلم میخواد درونتو پرورششون بدم و میدونم جز کمک خدا و لطف اون نمیشه .جوجوی مامان اینروزا ذهن مامان خیلی درگیره و نگران همه چیه ! فرشته نازم تو که پیش خدا ابرو داری براش دعا کن ! مامانی زندگیمو واسه شادیه تو میدم فقط تو همیشه بخند یه دنیا دوست دارم نفس منی: