مرسانا

مرسانا جان تا این لحظه 10 سال و 11 ماه و 17 روز سن دارد

اولین غذای عشقم

اولین غذای عشقم

عشق من نفسم جونم امروز جمعه اول آذر اولین غذای زندگیت رو نوش جون کردی چون احتمالا باید دو هفته دیگه برم سر کار زودتر غذاتو شروع کردم , گل من شکر خدا فکر کنم خوب پرخور باشی! کاسه رو محکم چسبیده بودی و قشنگ دهنتو باز میکردی و خوردی چنان ذوقی امروز داشتیم من و بابا که فکر کنم با تمام شادی های زندگیمون فرق داشت ! ولی شب ضد حال زدی ! امشب عموی من و بابایی مامانی شام خونمون دعوت بودن و شما نمیدونم چی شده بود که انقد عصبانی بودی! فکر کنم بد خواب شدی یه بند گریه میکردی تازه یکم خوابت میبرد باز بیدار میشدی پ جیغ میزدی کلی بغلت میکردم و رات میبردم تا آروم شی مامانی امشب انقد از گریه هات و هق هق کردنات ناراحت شدم اصلا نمیتونم قبول کنم دردی بهت بیاد مامانی راضی ام تمام دردات همه عمر به من برسه اما تو غم نبینی گلی هر روز که میگذره بهت وابسته تر میشم آنقدر که یه لحظه دوریتو نمیتونم تحمل کنم نمیدونم چطوری باید برم سر کار ! گل من الهی میوه های بهشتی بخوری و همیشه طعم زندگی به دهنت شیرین باشه. خیلی دوست دارم گلکم
تاریخ : 02 آذر 1392 - 07:36 | توسط : مامان مرسانا جوجو | بازدید : 764 | موضوع : فتو بلاگ | 5 نظر

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام