نقلي خانم من بعد از دومين حمام رفتنش!
مرسانا و نگراني هاي ماماني
سلام عشق ماماني معذرت دلم ميخواست روز به روز واست بنويسم اما انقد گرفتار خودتم که وقت نمي کنم. وجودت هم برا من و بابا همه خوشي و سعادت و با خنده هات شادي به زندگيمون دادي هم کلي نگراني و سختي هاي جديد برامون اورده که البته اولي بيشتر تو چشم ودلمونه نفس . دل دردا و گريه هاي شبونت ديوونم کرده البته خب خيلي ها ميگن چيزي نيس يعني نسبت به خيلي بچه ها چيزي نيبست اما برا من که دلم ميخواد راحت و آسوده بخوابي خيلي درده . يا بالا آوردنات که آخرم نفهميدم واسه چيه دکترم برديم ميگه طبيعيه اما جوجو خدارو شکر از تولدت تا امروز که 25 روزه شدي 800 گرم اضافه کردي واسه همينم دکتر ميگه چيزي نيست زياد ميخوره البته بماند که شديدا شکمويي و همش در حال خورددني ! اما همين خوردناي زيادتم دل درد مياره! خلاصه هنوز راه و چاهت درست دستم نيومده دلم ميخواد دوره سختي هاش زودتر بگذره و روز به روز با نمک تر شدنتو نشستنتو دويدنتو خنديدناتو ببينم. جوجويي من امروز برا دومين با کالسکت رفتيم بيرون تمام مدت پياده رويمون خواب بودي نفس . دوست دارم عزييييييييييزم يه دنيا